شخصیت حکیم عبید زاکانی در نزد دوستداران فرهنگ و ادب ایران نا آشنا نیست اما به دلایل گوناگون همچون تفسیرهای غلط و استنباطهای بی پایه و سطحی درکی صحیح از معرفت این ادیب و دانشمند ایرانی بدست نیامده تا انگونه که در خور این حکیم است ارزش اثارش سنجده شود و بر شخصیت عالمانه اش ارجی گران گذاشته شود شاید این را به پای مکتب ادبی حکیم بگذارید که حیات بشری را از زوایای متفاوتی و حیر انگیز دیده (آن زاویه ای که ما گاهی ان را تابو میدانیم یا گاهی آن را زشت و بی ارزش میپنداریم ، حکیم کاملا هوشیار و زیرک بوده و ارزشهای زندگی مارا بدون کمی و کاستی نشانمان داده گویی از روح و جسم ما اگاهی کامل داشته ، حکمتش به ما می آموزد که خود را فریب ندهیم خود را ارزان نفروشیم و واقعیت گسترده جهان را درک کنیم او مارا به عنوان یک نو آموزه حکمت پند میدهد ، شاید اینگونه : بدنبال چه هستی ؟ آیا فضیلتهای عرفانی را میخواهی ؟ پس خودت را در این آینه بین! حکیم یا دیدی که نه در آن روز و نه امروز مرصوم است ما را حکمت میدهد ، حکیم واقعیت و تمایلات مارا در اشکال گوناگون مورد بحث و تفسیر قرار داده و با لحنی بسیار شیوا و روان مارا با فلسفه زیستی خودمان آشنا ساخته فلسفه ای که بگمان او هستی و نیستی ماست) دلایل بسیاری وجود دارد که مارا بازداشته تا شناختی عقلانی و دقیق از او کسب کنیم شاید او صادقترین حکیم تمام دوران های بشر باشد که مارا با تمامی حالتهای معنوی و مادی آشنا کرده و اوست که این دو را در وضعیت های مشابه مایه نخوت دانسته و مسیر را در راستی و پاکی شناخته ، او با مهارتی خاص با تکیه بر یک سبک ادبی متمایز توانسته حقیقت جامعه بشری را نشانمان دهد بدون پرداختن به اصلوب راز آمیزی که در ان دوران در ادبیات رواج داشت او نه درویشی را میپسندید و نه بی قیدی را ، او پاکی را برگزید که فارق از هرگونه افراط و تفریط است او نه از جبهه عرفا سخن میگفت و نه از قشر دربار و اشراف زادگان ، او متفکری بود که راه نجات بشری را در پاکی و سلامت جسمی و روحی میدید . حکیم نظریاتی بس ژرف دارد که میتوان در هر زمانی از انها سود جست او به آزادی و آزادی اندیشه اعتقاد راسخ داشت و این را برای شکوفایی انسان ضروری میدانست و این را هم در لابلای مفاهیم عمیق اشعار و پندها و نوشته هایش قرار داده تا ما از آن بیاموزیم . نوشته های حکیمانه اش سرشار از مفاهیم است بر خلاف انچه که از او تفسیر شده (گویند او یک شاعر طنز پرداز بوده که میخواسته با این شکل ادبی وضعیت جامعه خودش را به بدترین شکل ممکن نقد کند ، اما شخصا با این عقیده قالب مخالفم آن هم به دلایل گوناگون که مفصلا در بخشی دیگر انها را عرض خواهم کرد) باید اذعان کنم حکیم سعی داشته انچه که بد است را از خوبی جدا کند تا ما بهتر افکارش را درک کنیم و در آخر کار مارا با یک چرخ حلاجی تنها میگزارد تا درک بهتر را انگونه که میبینیم حاصل کنیم . در کل باید بگویم حکیم عبید زاکانی نمونه بارز از معرفت شناسی مطلق است که باید با عقل سرشار به سراقش شتافت .