فصل یک ؛ آیین زندگی
نگرانی با شما چه می کند
پیشه وری که نداند چطور به جنگ نگرانی رود،جوان مرگ خواهد شد. «دکتر الکسیس کارل»
اولین راه شروع یک مسیر دوطرفه این است،که انسان خود را از ناراحتی های محیطی و خودسازی شده دور کند و به آینده ای روشن توجه داشته باشد.اگر به سازگاری محیط با خود شک دارید،خود را با محیط سازگار کنید،زیرا دنیای دیگری به جز، بعد از مرگ برای شما ساخته نشده است.
خوب به اینکه - یک سوم از کارمندان و صاحبان مغازه ها گرفتار امراض قلبی - زخم معده و فشار خون بوده و قبل از اینکه به سن 45 سالگی برسند تیشه به ریشه ی حیات خود می زنند،در مقابل چه کامیابی و موفقیتی حاصل می کنند؟اکثراً به موقعیت هم نمی رسند!آیا کسی که در راه پیشرفت کسبش نتیجه ای جز زخم معده و اختلالات قلبی ندیده است،می توان کامیاب خواند؟
چه فایده ای می توان متصور شد از این که دنیایی را به بشری بدهند و در مقابل سلامتی اش را بگیرند؟ اگر تمام دنیا را هم داشته باشد شب بر یک بستر بیشتر نمی خوابد و در شبانه روز سه وعده بیشتر غذا نمی خورد،این کار برای یک چاه کن فقیر هم میسر است و به طور یقین به مراتب آسوده تر می خوابد و از غذایی که می خورد بیشتر از یک شخص صاحب نفوذ و عالی رتبه لذت می برد.
دکتر «هارولدبین» می گوید:من ترجیح می دهم که در ایالت «آلباما»فقیرانه زندگی کرده و بانژو(1) بنوازم تا این که در 45 سالگی سلامت خود را با داشتن ریاست یک راه آهن بزرگ یا شرکت سیگار را از دست بدهم.
نگرانی می تواند انسان را گرفتار رماتیسم و ورم مفاصل کرده و بر صندلی چرخدار بنشاند.دکتر «روسل سیسیل(2) » عقیده دارد که ناکامی در زناشویی،غصه و مصیبت های مالی،تنهایی،نگرانی و تألمات ممتد از عوامل مؤثر ورم مفاصل می باشد.
البته نباید تصور کرد که آنچه که در بالا ذکرش گذشت فقط ممکن است ورم مفاصل تولید کند،خیر،این بیماری به صورت ها مختلف ظاهر می گردد که در هر موقع عامل مخصوصی دارد.
برای درک بهتر،داستان فردی را تعریف می کنم که گرفتار یک بحران شدید مالی گردید و از طرف دیگر شرکت گاز،لوله گاز منزلش را قطع کرد و از قبول رهن عمارت او خودداری کرد.زنش ناگهان به ورم مفاصل گرفتار شد و با تمام داروها و غذاهای مقوی که برایش تجویز کردند درد به همان شدت باقی بود تا این که کار و بار او خوب شد و زندگانیشان رونقی گرفت،و از آن وقت مرض به خودی خود بهبود یافت.
بزرگترین اشتباهی که پزشکان مرتکب می شوند این است که سعی در معالجه ی جسم دارند،بدون این که لحظه ای هم در صدد شفای فکر و روح برآیند،در حالی که جسم و فکر توأم بوده و نمی توان آنها را جداگانه انگاشت و به طور جداگانه معالجه شان کرد.دوهزار و سیصد سال گذشت و تجربیات علم پزشکی به جایی رسید که تازه این حقیقت بزرگ را درک کند،که امروزه به عنوان رشته جدیدی به نام«پسیکو سمانیک(3) » می خوانند.
راه حل :
مؤثرترین عوامل،استراحت و تفریح،همانا ایمان صحیح به دین و خواب و موسیقی و خنده است.به خداوند ایمان داشته باشید،خوب خوابیدن را بیاموزید و موسیقی را دوست بدارید،جنبه شوخی و تفریح زندگی را ببینید،در آن صورت است که صحت و سعادت نصیب شما خواهد شد...
امیدوارم که مطالبی را که در بالا ذکر کردم باعث ناراحتی یا دلسردی خوانندگان عزیز این مقاله نشده باشد،این مقاله فقط جنبه ی راهنمایی دارد و برای کسانی که در ابتدای راه و یا در حال شروع مسیر دوطرفه خود هستند مفید بوده و آن ها را با حقایق بیشتر آشنا خواهد کرد پس بکوشید و ناراحتی های بیهوده را از خود دور کنید.
قدر آنچه را دارید بشناسید
غمگین بودم که چرا کفش ندارم،تا این که مردی را دیدم که اصلاً پا نداشت. «هاروالدبوت»
برای طی کردن مسیر دوطرفه خود هرچه بهتر آن است که قدر آنچه را که دارید بشناسید و از فرصت هایی که به وجود می آید به خوبی استفاده کنید،فرصت ها تابلو یا زمان مشخصی ندارند آنها در زمان های نا مشخص به وجود آمده و به شکل های گوناگون در می آیند و آن وظیفه شما است که بتوانید از آنها به خوبی استفاده کنید.
روزنامه «تایم» مقاله ای درباره ی گروهبانی منتشر ساخت که در «گودال کانال» قطعات خمپاره گلویش را سخت مجروح کرده و هفت مرتبه به او خون تزریق کرده بودند.گروهبان مجروح که نمی توانست صحبت کند روی صفحه ی یادداشتی،به دکتر چنین نوشت: «آیا زنده خواهم ماند؟» دکتر در پاسخش گفت: «بلی» گروهبان دوباره سؤال خود را تکرار کرده و نوشت: «آیا خواهم توانست حرف بزنم؟» این مرتبه هم دکتر جواب مثبت داد.آثار خوشحالی در گروهبان ظاهر شد و در روی کاغذ یادداشت کرد: «پس دیگر مرگم چیست و برای چه نگران هستم!»
این یک داستان معمولی نیست،فکر کنم شما نیز متوجه آن شده باشید این گروهبان با زخمی شدن از ناحیه ی گردن و چندیدن لیتر خون که از آن رفته بود باز امید به زنده ماندن داشت،یعنی اینکه قدر خود را دانسته و می داند برای چه زخمی شده است و امید دارد که سالم بماند و باز به زندگی عادی خود ادامه دهد.شاید بهترین کار برای من و شما هم همین باشد که در کوچکترین موقعیت و در کمترین زمان به فکر یک راه حل باشیم و از رویا پردازی هایی که باعث تضعیف روحیه ی قدر شناسی می شود (رویا پردازی های بیهوده باعث می شود که ما همیشه به فرصت ها به عنوان یک فرصتی بنگریم که با آمدنش خود را با علائم و هشدارها به ما نشان می دهد و خود را به ما تحمیل می کند) بپرهیزیم. چرا شما از خودتان نمی پرسید «پس چرا نگران هستم» محتملاً در می یابید که با مقایسه با وضع آن گروهبان مجروح،تمام نگرانی های شما بی اهمیت و کوچک است.تقریبا 90 درصد از پیش آمد های زندگی ما موافق و مساعد بوده و ده درصد بقیه بر خلاف میل و دلخواه ماست.اگر خواهان آن هستیم که زندگی خوشی داشته باشیم افکار خود را در آن 90 درصد چیزهای مساعد و موافق متمرکز کنیم و آن ده درصد بقیه را به دور افکنیم.در مقابل اگر خواهان نگرانی،تلخی،ناکامی و زخم معده هستیم می توانیم توجه خود را به آن ده درصد بی اهمیت معطوف داشته و اکثریت نزدیک به تمام را که باعث خوشی ماست فراموش کنیم.
راه حل:
به دیگران بنگرید و از برتری های خود لذت برده و از آن ها استفاده کنید.هر روز به خود بگویید: «من برترین مخلوق خداوند هستم.»
فصل دو: چگونه فرزندان خود را دوست بداریم
دوست دار واقعی خویش باشید
برای اینکه پدر،مادر و یا فرزند خوبی در این مسیر دوطرفه باشید باید خود را دوست داشته و به خود احترام بگذارید تا برای دیگران نیز قابل احترام باشید.دوست داشتن خود به معنی خود پرستی نیست بلکه به معنی خودشناسی و پرهیز از پرورش ضعف های خود ساخته است.
عشق به خود،اساس همه ی زیبایی ها و پدیده های پر معنی زندگی بشر است و نقش پدر و مادر در این پدیده مستثنیٰ نیست.به عبارت ساده تر،چون عشق به خویشتن اساس تعهدات و لذات فردی است،بنابراین اگر دوستدار خود نباشید،والدین خوبی نخواهید بود.وقتی دریافتید که چه موجود با ارزشی هستید،به شجاعت و اعتمادی که لازمه ی والدین خوب بودن است آگاهی خواهید یافت و با عشق به خویشتن به احساس عمیق و لذت بخشی دست می یابید و به جای جست و جوی ارزش خود در وجود فرزندان خویش،آن را در وجود خود جستجو می کنید.
در مقام والدین منظور از عشق به خویشتن چیست؟منظور آن است که قسمتی از وقت روزانه را به خود اختصاص دهید و وجود خود را محترم بشمارید؛گاه گاه به خویشتن بپردازیدو به استعداد های باطنی خود بیندیشید؛هم چنین آن چه شما را از صمیم قلب شاد می کند،انجام دهید و آن گاه به خود بپردازید.به عبارتی،منظور آن است که ضمن انجام کارهای روزانه ، خویشتن را آن چنان که هستید بشناسید؛زشتی های خود را مورد عفو قرار دهید و سرانجام هر چه را که برای رشد شخصی لازم می دانید،انجام دهید.آن گاه که خود را دوست داشتید،قادر خواهید بود به نقایص خود اعتراف کنید،زیرا علی رغم مشکلات زندگی،حداکثر سعی خود را کرده اید.
وقتی خود را آن چنان که هستید شناختید و دوست داشتید؛از آموختن،پیش رفتن و تغییر اوضاع خود هراسی نخواهید داشت؛زنده بودن واقعی را احساس خواهید کرد و نیرو و نشاط لازم برای حراست از خانواده را به دست خواهید آورد و با توجه به این که بهترین طریق آموزش به کودکان،ارائه نمونه است،آن ها بهترین نمونه ی انسانِ با نشاط و شیفته ی زندگی را در وجود شما خواهید دید.
برای داشتن فرزندانی بهتر و سالم تر به جملات کوتاه زیر توجه و به آن ها بیندیشید...
«وظایفی که والدین بر عهده دارند،را بیاموزید.مواظب باشید و با احتیاط کامل عمل کنید.حضور دائمی خود را در کنار فرزندانتان نشان دهید.به سخنان کودک از صمیم قلب گوش فرا دهید.با مهربانی با آنان سخن بگویید.مشوق آن ها باشید.سعی کنید آن ها را درک کنید.پرسش های آن ها را با نشان دادن علاقه پاسخ دهید.با آن ها مشورت کنید.از آن ها مطلب بیاموزید.تا آن جا که ممکن است به خواسته های آنان جواب مثبت دهید.فقط در مواقع لزوم پاسخ منفی بدهید.پاسخ منفی آنان را محترم بشمارید.به اشتباهات آنان به نظر مثبت بنگرید.در کنارشان تا حدی که لازم است به اشتباهات خود اعتراف کنید.نوازش را فراموش نکنید.به آنها بیاموزید که احساسات خود را نشان دهند.با احساسات واقعی فرزند خود،هماهنگ شوید.بگذارید گریه کنند.اشک های خود را در کنار آن ها مخفی نکنید».
اشک های خود را در کنار آن ها مخفی نکنید
در پاره ای از جملات بالا آخرین جمله را برای توضیح بیشتر انتخاب کردم،چون می دانم،فرزندانی که ما هستیم شاید از اول زندگی تا به حال اشک والدین خود را ندیده ایم،چون آن ها از ریختن اشک های خود در کنار ما ترس دارند و یا شاید کاهش شخصیت خویش را احساس می کنند.در اغلب اوقات نیز نگران آن هستند که ما از دیدن اشک های آن ها نارحت شویم.
شاید با خود بگویید آیا پنهان کردن اشک نیز در تربیت فرزندان نیز مهم می باشد؟؛صددرصد همین طور است.همان طور که نمی خواهید آن ها اشک خود را پنهان کنند خود نیز از این کار پرهیز کنید.گریستن،یکی از جنبه های پدر و مادر شدن است و به صورت های مختلف بروز می کند،گریه خوشحالی هنگامی که برای اولین بار کودکتان را در آغوش می گیرید،گریه ی پشیمانی از گفتار یا کردار عجولانه ی توأم با اشتباه و بدون منظور،گریه ناشی از نگرانی هنگام بی خبری از کودک و یا اشک شادی که با بازگشت او به خانه از چشمان ما سرازیر می شود.بعضی اوقات اشک ها زمانی سرازیر می شوند که کم تر انتظارشان را دارید،مثلاً بعضی از سخنان یا اعمال کودکان آن چنان معصومانه و در عین حال عمیق و پر معناست که بی اختیار اشکتان را سرازیر می کند.
پدری که با دختر خوانده ی هشت ساله ی خود به مهمانی پدران و فرزندان رفته بود،شاهد اوقات هیجان انگیزی گردید.دختران یک به یک پشت میکروفون رفتند و پدران خود را معرفی کردند و درباره ی سجایای آنان سخن راندند.نوبت به این دختر خوانده رسید.او انشای خود را با عنوان «پدرخوانده ام برایم چه ها کرده است» خواند و فهرست مفصلی از آن چه ناپدری برایش کرده بود به سمع حضار رساند.او نوشته بود: «اولین چیزی که از ناپدری خود آموختم طرز گره زدن بند کفش بود،سپس او مانند یک معلم با صبر و حوصله،طرز راه رفتن و عبور از بلندی ها،موازنه به کمک چوب را به من آموخت و آن گاه طرز معلق زدن،رنگ آمیزی اتاق و کاربرد چکش را از او آموختم و هم اکنون طرز رانندگی قایق موتوری را به من می آموزد.پدرم!دوستت دارم».
پدر که حتی بعضی از این خدمات را به یاد نداشت،چنان تحت تأثیر قرار گرفت که اشکش سرازیر شد و نمی دانست چه بگوید.
انجام وظایف پدر و مادری با گریه و اشک توأم است،اگر از گریه ی خود نگران نشوید،این گریه ها زیانی ندارند و برعکس شما را تسکین می دهند.
چگونه پدر و مادر بهتری باشیم؟
کشمش قدرت
دلیل بروز کشمکشِ قدرت،احساس بی قدرتی و ناتوانی افراد است.هنگامی که مردم احساس کنند اراده و اختیاری در امور ندارند،سعی می کنند دوباره آن را به دست آورند؛بنابراین،کشمکشِ قدرت شروع می شود.کشمکش قدرت با عدم توافق تفاوت دارد.عدم توافق،اغلب درباره ی یک موضوع مشخص است؛در حالی که کشمکش قدرت در خانواده وقتی پیدا می شود افراد احساس می کنند اراده ای در کنترل امور ندارند.
بنابراین شما می توانید کشمکش قدرت را با صادق بودن درباره ی آن چه که خودتان دوست دارید،کاهش دهید.اگر شما چنین ویژگی ناخواسته ای را در یکی از فرزندان مشاهده کردید،سعی کنید با استفاده از تدابیر مناسب از گرفتار شدن در کشمکش قدرت خودداری کنید.اگر علایم عاطفی ای که ما را به یک یا چند تا فرزندانمان متصل می کند بفهمیم،می توانیم با اندیشه و تدبیر مناسب،استفاده بهینه از آن بعمل آوریم.درک از خود،از طریق خود شناسی به ما کمک می کند تا والدین بهتری باشیم.والدینی که کمی بهتر از پدر و مادر های معمولی هستند،یاد گرفته اند بطور اصولی امور فرزندان خود را کنترل کنند.
اهمیت عزت نفس
عزت نفس چیست؟«تجربه ای است از سیر طبیعی زندگی با احساسی از راحتی و رضایت».بهترین راه برای افزایش عزت نفس،آن است که باید در جست و جوی تجربیاتی که ایجاد کننده ی راحتی و رضایتمندی هستند،بود،که معنی آن،افزایش رضایتمندی است و عموماً از زندگی و تربیت خانوادگی گرفته می شود.با این وجود،بسیاری از والدین،رضایت کافی از زندگی خانوادگی خود،ندارند.
بسیاری از والدین،به عزت نفس فرزندان خود توجه می کنند و هر کاری را برای افزایش و استواری آن انجام می دهند.آن ها باید (البته نه در اکثر اوقات) ابتدا کارهایی درباره ی عزت نفس خود انجام دهند که کار ساده ای نیست.اگر بتوانید ذره ای عزت خود را افزایش دهید،عزت نفس فرزندانتان را خیلی بیش تر افزایش خواهید داد حتی اگر عزت نفستان به نسبت خوب باشد.اگر عزت نفس شما،همانند عزت نفس اکثر مردم کنونی است،باید خاطر نشان شد که از سطح خوبی برخوردار نیستید و توجه داشته باشید که تلاش برای آن،تأثیر شگرفی در افزایش سطح عزت نفس فرزندانتان خواهد داشت.
والدینی که کمی بهتر از پدر و مادرهای معمولی هستند،برای فرزندان خود این مکان را فراهم می سازد تا تجربه ی رضایتمندی از زندگی خانوادگی را کسب کنند.
سخن آخر
کمک به بچه ها،برای موفقیت و تبدیل شدن به بزرگسالانی سازنده،کمک و مشارکت بسیار مهم،برای داشتن فردایی بهتر است و تمام این خصوصیات را والدینی که کمی بهتر از پدر و مادر معمولی هستند،دارا می باشند.
منابع
شهبازی نیا،م،87،چگونه فرزندان خود را دوست بداریم،سوم،تهران-خیابان انقلاب اسلامی،آرین ؛ مؤلف:جودی فورد
اکبری بیرقی،م،84،آئین زندگی،چهارم،تهران-خیابان انقلاب ،خاشع ؛ مؤلف:دیل کارنگی
فتحی،ح،87،چگونه پدر و مادر بهتری باشیم،دوم،تهران - خیابان انقلاب اسلامی،آرین ؛مؤلف رینولدبین
حورایی،م،87،اعتماد به نفس در ده روز،سی وپنجم،تهران،طبرستان