مشهری سرنخ: زن جوان فقط 22 سال دارد. اوبه همراه مادرش به دادگاه خانواده آمده تا از همسرش که چهار ماه قبل با او عقد کرده بود طلاق بگیرد. این زن در گفت و گو با سرنخ از دلیلش برای جدایی می گوید.
فقط چهار ماه است که ازدواج کرده ای، چرا به طلاق رسیدی؟- بله، اصلا فکرش را نمی کردم که زندگی ام به اینجا برسد.
چه شد که تصمیم به طلاق گرفتی؟- پس از مراسم عقدمان از او خواستم تا خیلی زود عکس هایمان را از عکاس بگیرد اما او مدام امروز و فردا کرد. دو ماه گذشت و او می گفت که هنوز به سراغ عکاس نرفته است.
به خاطر اینکه پیگیر عکس ها نشده بود دلگیر شدید؟- نخیر، بعدها فهمیدم که عکاس دوست صمیمی اش بوده و او همان هفته اول، عکس ها و فیلم مراسم را گرفته و با خواهرانش و مادرش آنها را تماشا کرده بودند ولی خواهرش به او گفته بود که به من نگوید که عکس ها و فیلم ها دست آنهاست.
چرا این کار را کردند؟- نمی دانم، شاید می خواستند مرا حرص بدهند. بعد از اینکه فهمیدم، از او خواستم که زود فیلم و عکس ها را به خانه بیاورد ولی او قبول نکرد و گفت که دست مادرش است. باز اصرار کردم و این بار گفت که مادرش می گوید عکس ها وفیلم ها را گم کرده است.
چرا به عکاسی مراجعه نکردید؟- رفتم ولی از آنجا که عکاس و فیلمبردار دوست صمیمی اش بود به من عکسی ارائه نداد و گفت که با درخواست قانونی بیایم. به دادگاه خانواده آمدم و قاضی گفت که ارائه درخواست قانونی برای این مسائل به عهده دادگاه خانواده نیست وباید به دادگاه کیفری مراجعه کنم.
به دادگاه کیفری مراجعه کردی؟- خیر، تصمیم گرفتم در همین دادگاه درخواست طلاق بدهم و دیگر با این مرد زندگی نکنم. چطور می توان به مردی که فیلم و عکس مراسم عقد را هم از همسرش پنهان می کند اعتماد کرد.