مرگ کسب و کار من است، سرگذشت رودلف فرانتس هوس است. او در کتاب رودلف لانگ نام دارد. چرا که کتاب کل داستان زندگی این جلاد نیست و فقط شامل بخش کاری وی و دربارهی چند سال پایانی زندگی اوست. سالهایی که فرمانده و مسئول کشتارگاه آشوویتس بود. هوس، در تمام زندگی یا زندانی بود یا زندانبان. قاتل محکوم به اعدامی بود که جرمش کشتن آموزگاری بود که به یکی از خرابکاران معدوم آلمانی توسط فرانسویان، دشنام داده بود. در دادگاه نورنبرگ که از بیستم نوامبر ۱۹۴۵ تا اول اکتبر ۱۹۴۶ ادامه یافت، محاکمه و محکوم به مرگ شد و در همان آشوویتس به دار آویخته شد. در دفاع از خودش که متهم شده بود به کشتار ۳٫۵ میلیون نفر، گفته بود اشتباه است. ۲٫۵ میلیون نفر درست است.
در طی خواندن یکی از تلخ ترین و نیز واقعیترین کتابهای تاریخ ادبیات جهان در مییابیم که انسان، ددمنش ترین و خونخوارترین جاندار کره زمین است. تنها جانداری که همنوع خود را میتواند بی، یا با کوچکترین دلیلی به راحتی بکشد. نه یک تن، نه دو تن، بلکه میلیونها تن. نه برای سیر کردن شکم، که برای ؟. به جای ؟ هر چه میخواهید بگذارید و تصور کنید. چون میتواند هر چیزی باشد. هر چیزی. در این کتاب با کم و کیف اتاقهای گاز و کورههای آدم سوزی رژیم آلمان نازی که همه کم و بیش با آنها آشنا هستیم، بیشتر آشنا میشویم و روش حل مشکلات موجود در شیوهی انجام کار را میبینیم. به تعدادی از آنها که مشکل گردانندگان و از جمله هوس هستند، اشاره ای میکنم و میگذرم…